Saturday, August 25, 2007

روز اول

۴سال پیش بر نخستین برگ کتابی نوشتم"پس از یکدوره پریشانی پیاده روی کردم وحکمت شادان نیچه را خریدم" و شگفتا انکه شگرد انسان و تاریخش تکرار است و شگفتتر انکه از دل هر تاریکی با چراغی و از هر شراشیبی با پروازی دوباره می آید.
پس از مدتهای دراز خو گرفتن به جوهری کردن سر برگهای روزنامه و اینک روزهای دم کرده بیکاری،ورود به دنیای مجازی به این سبک را به فال نیک می گیرم.هر چند که تبحر در چنین فضای پر نوسانی از زندگی ـکه ماداریم کار هر ابر انسانی نیست.امروز برای امروز است و فردا مشت بسته ای که دیگرانش می گشایند.و در مورد آیه سردر این خانه،کپی رایت آن به زبان گزنده اما شیرین کسی بر میگردد که زمانی همسفره حکمت باستانی ایرانیان بوده است آن هنگام که عصاره نگاه فلسفی خود را از زبان و ملهم از پیامبر دریاچه ارمیه نگاشت.
"انکس که خندیدن نمی داند بهتر آنکه این کتاب را نخواند"این اولین چیزی است نیچه درمقذمه حکمت شادان مینویسد و همانجا و تا انجا که بیاد دارم امده که نیچه گرایش زیادی به سرزمینهای جنوبی و افتابی اروپا ذاشته و به قول مترجم ابن اثر را تحت تاثیر زندگی خوشباشانه وسماع معنوی و آن والایش سرمست کننده صوفیان اسلامی دانسته اند که به گمانم خود آنها تا حد زیادی نیز متاثر از روحیه شادو آزادانه بدوی مردمان شمال افریقا بوده اند.
از این پس در این مورد بیشتر خواهم نوشت از پیرنگ گسترده فرهنگ مذهب سیاست واقتصاد که در پس شادمانیست و البته این تنها گفتنی نیست چه که تراژدی وکمدی دو روی یک سکه اند.
از سبک اغازین نگارشم نیز ناامید نشوید کم کم یخهای فاصله اب خواهد شد هر چند که هر بلگری سبکی برای نگارش و ماندن دارد و من از اغاز بنا را هر چند بر انعطاف، اما به گونه داشته ها و روش خود گذاشتم.
تا ضیافتی دیگر..

No comments: